v
...v.بنیاد جامعه دانشوران


vcv 

در باره آزمون برگزیدگی

به قلم شاعر

اما ،  در این گذرا ، انسان قرن شعور مگر می تواند به گذشته های تاریخ بنگرد و غریو تظلم از حلقوم انصاف بر نیارد .   مگر می توان داستان آنچه  از نا مردی و نا مردمی انسان به انسان  روا داشته و میدارد هنوز را به دیده کتمان نگریست، مگر میشود از خشم پیشانی شرف تاریخ را شرم آجین نکرد؟
تومار اشعار من ، کاغذین جامه ایست  تن پوش پیکر نحیف آدمیت در بارگاه بی عداالتی تاریخ. در این دفتر اما ، من تنها از برابر تاریخ سرگذشت جانگزای تبار خودم گذر میکنم  ، این بار ، از گذرگاه کوره های آدم سوز میگذرم و با سرشک خون بر دامان بی رحم جلادان داغ مینهم . صفحه های سیاه سرنوشت قومی را ورق میزنم که سرشار تصاویر مدون در به دری ها ، سرگشتگی ها و پوگرم هاست  و در رواغ آسمان ابر پوش ناباوری سرود وا تظلما فریاد بر می آورم . این زمان در روزگاران خودمان ، دیگر نمی توانم آیه های تعصب و تبعیض را در پای منبر مدعیان فرزانگی جهان بشنوم و بی تفاوت و خاموش بگذرم.
می پندارم ، حتا در همان خاک همیشه عزیز وطنم ، زادگاه نیا و نیاکانم ، که دیار یار و خاطرات من است ، که جوهر جانم با نهکت بهاران و غم برگریزان خزانش اجین است ، چگونه باید حکایات پدر بزرگ را از مذلت های زندگانی در گتوهای فقر و حقارت در جوباره و دردشت اصفهان -  که زمانی دار ال یهودش نام بود -  به دست فراموشی سپرد. و یا درد دلهای آه برانگیز پدر را از تحقیر شدن و تبعیض در زندان پس کوچه های خاکی محله ،- محله جهود ها یعنی !- شنید و عصیانگر و خشمگین ، این انگاره های جهل و تعصب و نامردمی را در سرود یاًَس و تاًَسف نسرائید . بگوئید با من بگوئید محض خدا ، زنگاری رخدادهای تلخ تاریخ را با کدامین شگرد از لایه های نُه توی  یاد و حافظه میتوان ز
دود ؟